اشثر شریک شریک روی صورت ، حتی ممکن است مشت باشد. تصور بی احترامیبیشمار و صدمه به روح ، هر تقلب ، هر دروغی که انگار به آن علامت گذاری شده است.
یا: در عین حال عشق بیش از یک دانه کوچک حافظه کوچک در یک میدان کاملاً خشک ، خاکستری و ابری و بدون امید ، فقط سکوت یا سنگر و جنگ موقعیت برای هیچ چیز نیست.
و هنوز هم برای سالها در کنار هم بمانید ، برای صد وعده خالی که همه چیز بهتر میشود ، این که "دوباره برگردد" ، "خودتان را جمع کنید" ، "شما روی رابطه کار میکنید" یا خود شریک زندگی.
چرا؟
چرا گاهی اوقات پیاده روی برای ما دشوار است؟
در اینجا ده دلیل برای ماندن در روابط شکسته وجود دارد:
ترس از تنهایی . طبق مطالعات ، شایع ترین دلیل آن است. شما کسی را ندارید که اگر درب پشت سر شما بسته شود ، و به جای این که احساس خدا و دنیا را رها کنید ، بهتر است با ماندن خود را ترک کنید. فقط: ما میتوانیم در وسط مهمانی تنها و تنها در یک رابطه یا ویرانههای آن لعنت شویم. به همین ترتیب ، اگر جرات کنیم ، میتوانیم احساس تنهایی کنیم و به تنهایی در ارتباط هستیم.
وابستگی . شریک پول را به خانه میآورد. روی دو پای خود بایستید؟ غیر قابل تصور. شاید به دلیل استاندارد زندگی باشد ، که در واقعیت به معنای نه زندگی است و نه استاندارد ، زیرا قیمت آن غول پیکر است ، ما به شدت در زیر زمین هستیم. شاید به این دلیل که زنده ماندن برهنه واقعاً سخت خواهد بود (آیا باید در نمایشهای بعد از ظهر برای حضور در زمین بازی کنم؟). فرهنگ نیز نقش دارد. وقتی یاد گرفتیم و درونی کردیم که افراد مطلقه به جهنم میروند ، نه تنها باید شریک زندگی خود را رها کنیم بلکه جهان بینی خودمان را نیز پشت سر بگذاریم. و احتمالاً در صورت عدم توجه به آن ، کل محیط ما نیز خواهد بود.
فکر میکنید طبیعی است یا لیاقت آن را ندارید . به ویژه بر افرادی که مجبور شده اند در محیطی بزرگ شوند که خشونت و یا بی مهربانی باعث ایجاد صدای سر و صدایی میشود که هنوز هم هر مرحله مانند وزوز گوش امروز همراه است ، به ویژه تأثیر میگذارد. با این حال ، گاهی اوقات ، این عقیده تنها در یک رابطه بوجود میآید که اعتماد به نفس توسط شریک زندگی ، رفتار او ، اتهامات و معناداری در او ایجاد شده است.
پدر و مادر . فکر میکنیم کودک باید به شکلی منظم بزرگ شود و از این طریق خیلی زیاد توجیه شود. زیرا کودک در واقع باید به خصوص در شرایط عاشقانه بزرگ شود و اغلب بعد از جدایی فضای بیشتری برای آنها وجود دارد. بعضی از والدین وقتی کودک چهل ساله است این استدلال را از کلاه خود بیرون میکشند. و دیگران بیش از هر چیز میترسند که یک جدایی کودک را از آنها دور کند (که ، مطمئناً متاسفانه میتواند اتفاق بیفتد).
امید، این بار تغییر خواهد کرد! همه چیز به زودی تغییر خواهد کرد! او قول داده است که او هرگز این کار را دوباره در تختخواب دونفره با شرکت لوله کشیدن رولان انجام ندهد. او هرگز در حالی که ما در سالگرد رستوران مورد علاقه خود نشسته ایم ، هرگز به طور پنهانی پیام متنی واضح برای وزیر خود در زیر میز نخواهد نوشت. همانطور که مشهور است ، امید آخر میمیرد. گاهی اوقات بر روی قبر رابطهای که گوشت بدنش از مدتها پوسیده است ، بی معنی میرقصید. روابط شکسته بخصوص هنگامیطولانی میشود که فاجعه شکستن دستشوییها قطع شود ، یعنی جزایر موجود در دریای سرگین وجود دارد که در آن شریک زندگی با توجه و عذرخواهی از ما پذیرایی میکند. این میتواند یک چرخه اعتیاد مانند تنش و آرامش ایجاد کند.
ناامیدی و جدایی، دکتر وندی والش ، نویسنده کتاب "چرا افراد خوب در روابط بد بمانند" مینویسد: اگر شریک زندگی از تنها بودن میترسد و معتقد است که هیچ فرصتی در بازار تنها وجود ندارد ، از یک طرف او همیشه تصور میکند که او در این کشور حضور داشته باشد. روابط کنونی احساس خوبی دارد و ثانیاً او چقدر بی نهایت بدتر احساس تنهایی میکند. او بدبختی فعلی خود را دست کم ارزیابی میکند (بخشی از این نتیجه تروما است که شخص را از زندگی عاطفی خود جدا میکند) و بدبختی را بعد از جدایی بیش از حد ارزیابی میکند. از این گذشته وقتی شریک زندگی به او علامت گذاری کرده است: "هیچ کس دیگر شما را نخواهد گرفت!" یا "هیچ کس هرگز به اندازه من دوست نخواهد داشت!" واقعیت حذف شد.
ناهماهنگی شناختی . هر چه زندگی نادرست بیشتری داشته باشیم ، فشار درونی آن نیز بیشتر خواهد شد تا آن را به درستی تبدیل کنیم ، تا آن را برای خودمان توجیه کنیم ، زیرا در غیر این صورت قادر به تحمل تنش بین آنچه هستیم و آنچه در واقع فکر میکنیم درست نیست. مرتبط با این پدیده "هزینههای غرق شده" است. ما معتقدیم که پس از گذشت زمان و تلاش فراوان ، فقط نمیتوانیم از آنجا فرار کنیم زیرا همه چیز بیهوده بود. در حقیقت ، این سرمایه گذاریها نباید نقش خود را در تصمیم ما بازی کنند ، آنها از هر طریق عبور کرده اند. ما میتوانیم از این به عنوان یک استدلال نادرست استفاده کنیم: "من قبلاً خیلی پیر هستم ، چند سال یا دهه گذشته هنوز هم میتواند مانند این ادامه یابد" ... اما نه ، هر روز در بدبختی تلف میشود. مهم نیست چند ساله باشید. ما همیشه میتوانیم شروع کنیم.
سردرگمیعشق با چیز دیگری . هر از چند گاهی نزدیکی را با عادت اشتباه میگیریم. و عشق به احساسات دیگر ، اصلی ترین چیز این است که آنها قوی هستند. "فقط وقتی بحث میکنیم که احساس نزدیکی میکنیم" ، ممکن است فکر کنیم. در این لحظهها ما چیزی را احساس میکنیم که در غیر این صورت بی ثمر است ... اما این عشق نیست.
مسئولیت با خودتان باشید . "این به من بستگی دارد" فکر کنید. به عنوان مثال ، برای اینکه احساس کنید که در خطر خیانت به زندگی و شریک زندگی برای سالهای گرانبهایی که میتوانست خیلی خوب باشد ، احساس نمیکنید. اینگونه است که ما به دنبال مشارکت خود هستیم و اگر آن را پیدا نکردیم ، فقط آن را اختراع خواهیم کرد. تحمل آن آسانتر از این است که بدانید شما فقط بدشانس هستید و برای نجات مشارکت هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید.
گناه، "من نمیتوانم او را پایین بیاورم ، من از او متاسفم" یا: "او به من احتیاج دارد ، در پایان بدون من او است." حقیقت این است: ما فقط در خارج از کشور کمک میکنیم. ترحم کن ما فرصت ادامه راه خود را از دست میدهیم. البته ، این کار ساده تر از انجام شده است ، به خصوص وقتی که وی کاملاً ناامید است یا حتی تهدید میکند که به خودش آسیب برساند. اما هر روز ، هر ماه ، هر سال ("تا زمانی که او بهتر شود" / "تا زمانی که شغلی پیدا نکند" / "تا زمانی که او خشک نشود") با تاخیر در کارهایی که باید انجام شود ، کار را دشوارتر میکند. برای همه همچنین به دلیل این که شریک زندگی فاصله را احساس میکند و عزت نفس او از آن رنج میبرد. اگر احساس تنهایی در تنهایی کنیم ، جدایی میتواند با زوج درمانی همراه شود.
دانستن دلیل ، همه مشکلات را حل نمیکند ، حتی گرهای که ما را به رابطه خراب و متصل میکند ، اما مکان خوبی برای شروع اس